نگاهی به کپی برداری کسب و کارهای ایرانی از جمعه سیاه

نگاهی به کپی برداری کسب و کارهای ایرانی از جمعه سیاه

بیش از نیم قرن است که فروشگاه‌های آمریکایی بسیاری در چهارمین جمعه ماه نوامبر که آن را امروزه به عنوان black Friday یا جمعه سیاه می‌شناسیم چوب حراج به کالاهایشان می‌زنند. چند سالی است که برخی فروشگاه‌های مجازی و حقیقی ایرانی نیز دست به تقلید این رسم زده‌اند و در همین روز بعضی از کالاهایشان را با تخفیف به فروش می‌رسانند و اینطور که به نظر میرسد سال به سال مصرف کننده‌های بیشتری نیز در بازار ایران چشم انتظار تخفیف‌های این روز می‌نشینند.

blackfriday

اما جمعه سیاه واقعا چیست؟

در آمریکا، جمعه سیاه دقیقا یک روز بعد از تعطیلی جشن شکرگزاری است. یک ماه پیش از شروع سال جدید میلادی و در آستانه شروع فصل خریدهای کریسمس. در چنین موقعیتی است که فروشگاه‌های مختلف در آمریکا اجناسشان را حراج می‌کنند. استقبال از این روز به گونه‌ای است که بیشترین حجم خرید و فروش بازار آمریکا در این روز انجام میشود. در سال 2015 هر آمریکایی به طور متوسط بیش از 300 دلار در این روز خرید کرده بود. مردم آمریکا از ساعتها قبل از شروع به کار فروشگاه‌ها، پشت درهای بسته صف می‌کشند تا بتوانند اولین نفراتی باشند که وارد میشوند و کالاهایی با تخفیف‌های بیشتر را خریداری می‌کنند. 

جمعه سیاه در سایر کشورها

بعضی از فروشگاه‌های کانادا، همسایه شمالی ایالات متحده از سال‌های 2008 و 2009 در پی کاهش ارزش دلار کانادا نسبت به دلار آمریکا در این روز حراج‌هایی را به راه انداختند. تا پیش از آن از آنجا که ارزش دلار کانادا بیشتر از دلار آمریکا بود بسیاری از شهروندان کانادا در این دوره برای خرید به آمریکا سفر میکردند و به همین دلیل ضرورتی از جانب فروشنده‌های کانادایی برای برگزاری این رویداد احساس نمیشد. به طور معمول این روز در کانادا به مانند ایالات متحده پرطرفدار نیست و تخفیف‌های ارایه شده به مانند آنچه در فروشگاه‌های آمریکایی ارایه میشود چندان چشمگیر نیست. علت این موضوع را میتوان مرتبط با اقتصاد متفاوت کانادا دانست.
در انگلستان نیز با اینکه از ابتدای قرن بیست و یکم شرکت‌های آمریکایی مانند آمازون تلاش‌هایی برای معرفی جمعه سیاه به بازار انگلستان انجام میدادند، این رویداد تا پیش از سال 2013 که فروشگاه Asda و تعدادی فروشگاه دیگر کمپین‌های حراج به سبک بلک فرایدی در آمریکا را در این روز راه انداختند چندان شناختهشده نبود. البته در همان سال نشریه اقتصادی Retail Week این حرکت را یک «آمریکایی سازی نا پخته که به خوبی بومی نشده‌است» خواند. با آنکه این رویداد سال به سال طرفداران بیشتری را در بازار انگلستان جذب میکند اما همچنان برخی از فروشگاه‌ها از پیوستن به این سنت سر باز میزنند.
بازار فرانسه نیز تا پیش از سال 2014 با این رویداد آشنایی چندانی نداشت. در این سال اپل و آمازون با ارایه تخفیف‌های گسترده موفق شدند که سرانجام توجه بازار فرانسه را به این رویداد جلب کنند.
بازار مکزیک نیز با الهام گرفتن از برگزاری بلک فرایدی در همسایه شمالیاش رویدادی تحت عنوان El Buen Fin یا آخر هفته خوب را در جمعهی قبل از تعطیلی انقلاب مکزیک در دوشنبه تجربه میکند.
این رویداد اما به صورت دیگری به بازار هند معرفی شد. با توجه به متفاوت بودن مناسبت‌ها و جشن‌ها در هند نسبت به کشورهای غربی، جشنواره‌های مختلفی در زمان‌هایی دیگر از سال در مناطق مختلف هند برگزار میشوند که محبوبیت بیشتری دارند. اما نفوذ فروشگاه‌های اینترنتی در نهایت منجر به صدور این رویداد به کشورهای مختلف میشود. در سال 2012 فستیوال فروش ویژهای با عنوان GOSF از سوی گوگل و تعدادی از فروشگاه‌های اینترنتی هند معرفی شد تا الگوی فروش ویژه به مانند بلک فرایدی را به بازار هند معرفی کند. متفاوت بودن فصل خرید و مناسبت‌ها منجر به این شد تا این رویداد در هند چندان شناختهشده و پر طرفدار نباشد.
در خاورمیانه و امارات متحده نیز این رویداد با عنوان جمعه سفید توسط فروشگاه SOUQ معرفی شده‌است اما بازهم با توجه به متفاوت بودن تقویم و فرهنگ، میزان استقبال از آن قابل قیاس با کشورهای غربی نیست.

blackfriday

و اما در بازار ایران

فروشگاه اینترنتی بامیلو در سه سال پیش برای اولین بار در این روز دست به برگزاری جشنواره فروش به این سبک زد و آن را حراجمعه نامید. در دو سال گذشته فروشگاه‌های اینترنتی و حتی فروشگاه‌های حقیقی دیگر نیز خواسته‌اند که هرطور شده از قافله عقب نمانند و همزمان با دیگر کشورها اقدام به برگزاری حراجی در روز جمعه سیاه کرده‌اند. تبلیغات صورت گرفته برای حراجی‌های امسال بیشتر در سال‌های گذشته بود و موجب جلب توجه کاربران بسیاری به این رویداد گردید. اما در نهایت نحوه برگزاری این رویداد برای کاربران راضی کننده نبود و دستخوش شوخی‌هایی در فضای مجازی شد.
در ساعت دوازده شب جمعه، دقیقا در زمان شروع حراجی جمعه سیاه وبسایت‌های دو فروشگاه اینترنتی بامیلو و دیجیکالا برای مدتی از دسترس خارج شدند. و جمعه سیاه خریداران ایرانی به این صورت شروع شد.

blackfriday

اما زمانی که کاربران قادر به ورود به سایت فروشگاه‌ها شدند اغلب کالاهایی که قرار بود با تخفیف زیادی به فروش برسند تمام شده بودند. کاربران زیادی مدعی شدند که کالاهایی که تخفیف خورده‌اند قیمت پایه آن‌ها پیش از شروع جشنواره کمتر بوده‌است. به این معنا که فروشگاه‌ها اول قیمت کالاها را بالا برده‌اند و بعد تخفیفی را به قیمت‌های غیر واقعی اعمال کرده‌اند تا با این شگرد تخفیف‌های ارایه شده را چشمگیر جلوه دهند. همچنین تخفیف‌های 1 درصدی در جشنواره فروشی که پیش از آن تبلیغات گسترده‌ای به آن شکل برای آن صورت گرفتهبود نیز دستمایه شوخی‌های کاربران در فضای مجازی قرار گرفتند.

blackfriday

جشنواره‌های فروش جمعه سیاه امسال در بازار ایران را میتوانیم یک کپی برداری ضعیف و البته وقیحانه از یک سنت کاملا بی ربط به بازار ایران دانست.

خلا هویت ملی و کاسب‌های کپی کار

سنت آمریکایی بلک فرایدی در آستانه شروع فصل خریدهای کریسمس در این کشور برگزار میشود. در زمانی که تقاضا برای کالاهای مختلف در بازار این کشور افزاریش پیدا میکند. با وجود اینکه بازار سایر کشورهای غربی نیز در همین زمان شرایط مشابهی را تجربه میکند اما کپی برداری از این سنت در بازار آن کشورها صورت نگرفت مگر آن زمان که فروشگاه‌های بینالمللی آمریکایی که نفوذ زیادی در آن بازارها داشتند این رسم را به بازارها تحمیل کردند و البته این اتفاق هم در شرایطی رخ داد که بازارهای غربی به دلیل شرایط مشابهی که در این بازه زمانی تجربه میکنند میتوانستند پذیرای چنین جشنواره‌های فروشی باشند.
نکته قابل ذکر دیگر درمورد بلک فرایدی ریشه دار بودن این نوع حراجی‌ها در بازار آمریکا است. بازاری که سنگ بنای آن مصرفگرا شدن هرچه بیشتر جامعه است. فروشگاه‌های بزرگ که همه چیز در آن‌ها یافت میشود و تبلیغات پر زرق و برق و گسترده برای کالاهای غیرضروری و در نهایت رواج مدگرایی همه در راستای ترغیب جامعه برای خرید کردن بیشتر و بیشتر صورت میگیرد. این عوامل احساس نیاز غیر واقعی در مخاطبان ایجاد میکنند و در نهایت چنین حراج گستردهای به عطش جامعه مصرفی شده پاسخ میدهد. در حراجی‌هایی اینچنین، تخفیف‌های بسیار بالا با تعداد محدود برای کالاهای پر طرفدار وجود دارد که آن‌ها را با عنوان Door buster معرفی میکنند، همین تخفیف‌ها هستند که خریداران را به پشت درهای بسته فروشگاه‌ها میکشانند و آن‌ها را مجاب میکند تا ساعت‌ها در صف بایستند. تعداد محدود کالاهایی که با تخفیف بالا عرضه میشوند احساس رقابت در خریداران ایجاد میکند و خریدارانی که مدت طولانی در صف‌های طولانی به انتظار نشسته‌اند حتی اگر موفق به آن کالاها نشوند هرچه بیشتر سعی میکنند خرید کنند تا انتظاری که برای ورود به فروشگاه کشیده‌اند را توجیه کنند. مجموعه این شرایط خریداران را به سمت رفتارهای هیجانی در خرید سوق میدهند. این هیجان تا آنجایی میرسد که در سال 2008 یک نفر در جریان هجوم خریداران به داخل فروشگاه جان خود را از دست داد. خرید هیجانی و غیرضروری همان چیزیست که بازاری به مانند آمریکا از آن تغذیه میکند.



اما برگردیم به ایران و اتفاقی که در این روز در ایران افتاد. از پایین آمدن سایت فروشگاه در ساعت نخست که آبروریزی است بگذریم، از تخفیف‌های غیر واقعی و تخفیف یک درصدی در رویدادی که با آن همه تبلیغات توجه همه را به خود جلب کرده بود هم بگذریم با آنکه خنده‌آور است. یک ایراد اساسی این کپی برداری زمان وقوع آن است. برگزاری حراجی در ابتدای آذرماه در بازار ایران چه معنایی دارد؟ در حالی که خریدهای پاییزی و خرید مدرسه بچه‌ها در آخر تابستان اتفاق افتاده‌است و خرید عیدانه حدود سه ماه دیگر پیش روی خانواده‌ها قرار دارد چه موقع برگزاری حراجی است؟ این حراجی غیر از فرصتی برای فروشگاه‌ها که به واسطه جمعیت قلیل هیجانزدهی تحت تاثیر تبلیغات ته مانده‌های زاید انبارشان را بیرون بریزند و جیبشان را پر کنند، به کدام نیاز بازار ایران پاسخ میدهد؟ و سوال اساسیتر اینکه چه ایدهای پشت چنین کپی برداری ساده لوحانه‌ای است؟
واقعیت ماجرا اینطور به نظر میرسد که مانند سایر اتفاقاتی که در بازار کسب و کارهای نوین ایران رخ میدهند، هیچ فکر و نبوغی پشت این حرکت نیست. همانطور که اغلب استارتاپ‌های موجود کپی کاری ساده‌ای از نمونه‌های موجود در خارج از کشور هستند و تنها به دلیل محدودیت کاربران ایرانی برای استفاده از سرویس‌های خارجی توانسته‌اند رشد کنند، برای عرض اندام در بازار و جلب مشتری هم همان قدر خالی از خلاقیتاند که در کارشان. با وجود ظرفیت‌ها و فرصت‌های مختلف در فرهنگ و بازار بومی باید بلک فرایدی را کپی کنند و نهایت نبوغشان همین است که «حراجمعه» بخوانندش. شاید هم دلیل اینکه با وجود ظرفیت‌های مختلف کپی کاری تنها کاری است که از کسب و کارهای نوین ساخته است فاصله بسیار زیاد کاسب‌های نوین از فرهنگ باشد. عملا با توجه به اینکه فروشگاه‌های خارجی در بازار ایران نفوذی ندارند، هیچ دلیلی برای ورود چنین سنتی به بازار ایران وجود ندارد. خوشبینانهترین تحلیلی که میتوان ارایه داد وادادگی و نا آگاهی گردانندگان این کسب و کارهای نوین است و اینکه بویی از نبوغ نبرده‌اند.
در هر صورت گریزی از این حقیقت نیست که این گونه کپی کاریها وجود دارد و احتمالا در سال‌های آینده جمعه سیاه بازار ایران با استقبال بیشتری هم مواجه شود. اما نتیجه آن چه خواهد بود؟ زمانی که این حراجی با اقبال گستردهتری از سوی مردم مواجه شود خانواده‌هایی که تنها دو ماه قبل خریدهای مدرسه و پاییزه را انجام داده‌اند در این زمان برای آنکه از قافله حراجی‌ها جا نمانند شاید مجبور شوند قدری از پساندازشان را خرج خریدهای غیر ضروری کنند و سه ماه بعد دوباره نوبت به خریدهای عید میرسد که البته از پشتوانه فرهنگی قویای برخوردار است و عملا نمیتوانند از آن صرف نظر کنند. خرید پشت خرید، در اقتصادی نا به سامان. از سوی دیگر، جشنواره‌های فروش اینچنین اساسا با اقتصاد ایران سازگار نیستند. اینکه الگوی مصرفی بازار آمریکا به واسطه رویدادهایی اینچنین به بازار ایران دیکته شود در نهایت منجر به هرچه بیشتر مصرف زده شدن جامعه خواهد شد و در بازاری مانند ایران که عملا تولید چندانی ندارد، این موضوع به معنای واردات هرچی بیشتر، افزایش بیکاری و مشکلات اقتصادی بیشتر خواهد بود.

myAvatar.png

سروش غفاری - برنامه نویس و نویسنده

مهندسی فناوری اطلاعات خوانده‌ام و امنیت اطلاعات. برنامه‌نویسی می‌کنم و می‌نویسم. علاقه‌مندم به عکاسی و نوشتن و داستان. نظرات، انتقادها و پیشنهادهای شما را هم در آدرس ایمیل ghaffari.soroosh@gmail.com یا در بخش نظرات پذیرا هستم.


1 نظر درباره‌ی این پست نوشته شده است.

سامان

دوشنبه, 13 آذر 1396

وقیحانه است سو استفاده از برندها و کارها و طرح های غربی ها برای سر کیسه کردن ملت مستضعف تحت بحران اقتصادی و محاصره اقتصادی کشور ما بدلیل سیاست های عدالت طلبانه و پشتیبانی از مظلومان جهان تحت محاصره و حمله همه جانبه ابرقدرتهای بزرگ جهان است خجالت اور است که تنها اندوخته و سرمایه ملی خودمان همان نفت سیاه را مفت بفروشیم به غربی ها و کالای بنجل و مرجوعی و رده سه را وارد کرده و گران تر قالب کنیم به مردم واقعا با این رفتار ما جنگ را از پیش باخته و خودمان را اعدام کرده ایم همه ماهیت یک کشور اقتصاد ان هست نه ارتش و شعارها و ایین های سنتی بفهمید همه قدرت و هویت یک کشور اقتصاد ان کشور هست نه چیز دیگر وقتی اقتصادی ندارید هیچ چیز جز ارزوها و خیالات ندارید و دچار خودفریبی شده اید چرا؟؟ بدلیل اینکه اقتصاد به زندگی روزانه همه افراد یک کشور شکل میدهد اینکه دوازده ساعت از زندگی هر روز هشتاد ملیون انسان صرف چه کاری میشود تنها چیزی که چنین نفوذ قدرتی دارد اقتصاد است نه ایده ها امال و خیالات و یا شجاعت و صفات دیگر

پاسخ

ثبت نظر